حرف هایی که شاید برای بقیه هم دوست داشتنی باشه...

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کمال» ثبت شده است

هجرت از خود

شأن انسان در ایمان و هجرت و جهاد است و هجرت مقدمه‌ی جهاد فی سبیل الله است. 

هجرت، هجرت از سنگینی‌هاست و جاذبه‌هایی که تو را به خاک می‌چسباند. 

چکمه‌هایت را بپوش، ره‌توشه‌ات را بردار و هجرت کن. 

حضرت امام حسین (ع) در صحرای کربلا انتظار تو را می‌کشد. 

چکمه‌هایت را بپوش و ره‌توشه‌ات را بردار و هجرت کن که پیامبران نیز همه آمده‌اند تا تو را از سنگینی‌ها رها کنند و زنجیر جاذبه‌ی خاک از دست و پای اراده‌ات بگشایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جوانِ دانشجو

صبر

اگر صبر به معنای پایداری و ایستادگی را وصل کنیم به پایگاه ذکر الهی به آن منبع لایزال، این صبر دیگر تمام نمی شود.
صبر که تمام نشد معنایش این است که سیر انسان به سوی همه قله ها هیچ وقفه ای پیدا نخواهد کرد.
چه قله علم چه قله ثروت چه قله معنویت...
هیچ کدام از اینها دیگر توقف پیدا نخواهد کرد چون وقفه ها در حرکت ما ناشی از بی صبری است.
دو لشکر وقتی مقابل هم صف آرایی می کنند آن کسی که زودتر صبرش تمام می شود شکست می خورد آن کسی که دیرتر صبر و مقاومتش تمام می شود پیروز خواهد شد.
در همه میدان ها نیز همین طور است.
در مواجه با مشکلات و تمامی موانعی که سد راه انسان می شود، اگر صبر تمام نشود آن مانع ها تمام خواهد شد...

امام خامنه ای (حفظه الله)
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جوانِ دانشجو

انسان کامل

شاید هر کسی کمال خودش را در یک چیز ببیند
زاهد در زهد و عبادت
عارف در عشق و عرفان
حکیم در حکمت و عقل
عادل در عدالت و آزادی
مجاهد در جهاد
و ...
اما آیا تک تک اینها میتواند ما را به کمال برساند، شهید مطهری در کتاب انسان کامل می گوید:
انسان کامل آن انسانی است که همه ارزشهای انسانی در او رشد کنند و هیچ کدام بی رشد نمانند و همه هماهنگ با یکدیگر رشد کنند و رشد هر کدام از این ارزش ها به حد اعلی برسد این انسان می شود انسان کامل، انسانی که قرآن از او تعبیر به امام می کند:
اِنّی جاعلُکَ لِلنّاسِ اِماماًَ 
یعنی تو به حدی رسیده ای که می توانی الگو باشی، امام و پیشوا باشی.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جوانِ دانشجو

کمال خودم یا پیشرفت جامعه

ارمیا بین دنیای دیروز خودش و دنیای امروز دیگران گیر کرده بود...

ارمیا دانشجوی عمران بود، دانشجویی درس خوان، که به جبهه رفته بود.

اما طولی نکشید که جنگ تمام شد و ارمیا ماند و دنیایی که بیرون از جبهه منتظرش بود.

نمی دانست چه وظیفه ای نسبت به اجتماع خود دارد.

نمی دانست رشد و تعالی او چه ربطی به پیشرفت جامعه اش دارد. 

آیا باید به دانشگاه بر می گشت یا ...

برای ارمیا چه چیزی مهمتر بود؟ کمال خودش یا پیشرفت جامعه؟ 

مگر پیشرفته شدن یک جامعه چقدر در تعالی فرهنگ مردمش موثر است؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جوانِ دانشجو