حرف هایی که شاید برای بقیه هم دوست داشتنی باشه...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین» ثبت شده است

صدای قدم هایش را می شنوی؟

آنها را میبینی آن دو نفر را می گویم، با آنکه از خودمان دورند اما صدای قدم هایشان می آید عجیب نیست؟

از کجا می آیند؟ انگار راه طولانی را طی کرده اند

آن یکی را ببین آنکه سال خورده است و عصایی در دست دارد انگار نابینا باشد. حالش حال عجیبی است...

- اسمش جابر است جابر بن عبدالله انصاری و آن جوان نیز عطیه، از مدینه می آیند و به کربلا می روند همان جا که چهل روز پیش حسین را شهید و اهلبیت اش را اسیر کردند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جوانِ دانشجو

هجرت از خود

شأن انسان در ایمان و هجرت و جهاد است و هجرت مقدمه‌ی جهاد فی سبیل الله است. 

هجرت، هجرت از سنگینی‌هاست و جاذبه‌هایی که تو را به خاک می‌چسباند. 

چکمه‌هایت را بپوش، ره‌توشه‌ات را بردار و هجرت کن. 

حضرت امام حسین (ع) در صحرای کربلا انتظار تو را می‌کشد. 

چکمه‌هایت را بپوش و ره‌توشه‌ات را بردار و هجرت کن که پیامبران نیز همه آمده‌اند تا تو را از سنگینی‌ها رها کنند و زنجیر جاذبه‌ی خاک از دست و پای اراده‌ات بگشایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جوانِ دانشجو