حرف هایی که شاید برای بقیه هم دوست داشتنی باشه...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صبر» ثبت شده است

صبر آل یاسر

صدای جگرسوزی می شنوم و یک نفس به سویش می دوم.

- ای از خدا بی خبر!... محال است به خداوند یکتا کافر شوم...

چون دیگر روزها یاسر و سمیه را با دست و پای بسته بر ریگ های داغ مکه خوابانده اند و تازیانه می زنند. هنگامه ظهر که می رسد چنان گرما آتشین می گردد که شکنجه گران را نیز تاب ماندن و تازیانه زدن نیست.

می روند و من خود را با مشکی می رسانم و آب بر دهان شان می ریزم. جان سوخته شان با مشتی آب جان می گیرد.

پشت دیواری خود را پنهان می سازم. برخلاف روزهای قبل، ابوجهل مانده است و همچنان تازیانه می زند و ناسزا می گوید. می زند و سمیه فریاد می کشد و من چشم بر دردش محکم می بندم. به شیون می گوید:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جوانِ دانشجو

صبر

اگر صبر به معنای پایداری و ایستادگی را وصل کنیم به پایگاه ذکر الهی به آن منبع لایزال، این صبر دیگر تمام نمی شود.
صبر که تمام نشد معنایش این است که سیر انسان به سوی همه قله ها هیچ وقفه ای پیدا نخواهد کرد.
چه قله علم چه قله ثروت چه قله معنویت...
هیچ کدام از اینها دیگر توقف پیدا نخواهد کرد چون وقفه ها در حرکت ما ناشی از بی صبری است.
دو لشکر وقتی مقابل هم صف آرایی می کنند آن کسی که زودتر صبرش تمام می شود شکست می خورد آن کسی که دیرتر صبر و مقاومتش تمام می شود پیروز خواهد شد.
در همه میدان ها نیز همین طور است.
در مواجه با مشکلات و تمامی موانعی که سد راه انسان می شود، اگر صبر تمام نشود آن مانع ها تمام خواهد شد...

امام خامنه ای (حفظه الله)
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جوانِ دانشجو